[منبع ۱؛ صفحه ۳۹] - [راسل ایکاف]:
طبق الگوی اجتماعی از سازمان، مدیران و همچنین مسئولان پیادهسازی پیشنهادها، خود جزئی از مسئلهاند و نه خارج از آن. اما در در مدلهای ارگانیسمی، اهداف کسانی که باید طرح را قبول کنند، به حساب نمیآید؛ حالا اهداف اجراکنندگان هم به کنار. در مقولهی سیاست نیز معمولا «پیدا کردن آنچه که به عنوان راه حل مسئله قلمداد میشود» و «تصویب آن» و «پیاده سازی آن» جدای از هم و به عنوان جنبههای مکمل مسئله مدنظر قرار میگیرند. بخاطر همین بسیاری از قوانین اجرا نمیشوند و در نتیجه مسئلهای را حل نمیکنند و بسیاری از راه حلها در زمان اجرا مورد تجدیدنظر واقع میشوند فقط از این جهت که با اهداف اجراکنندگان سازگار شوند. این پدیدهای است که در کشورهای کمتر توسعه یافته مشاهده میشود و راه حلهای ادعایی وسیلهای میشوند برای تخلف.
بعنوان مثال، کشاورزان مکزیکی هر ساله باید محصولاتشان را با قیمت خیلی کم به رئیس سیاسی منطقهشان میفروختند. دولت خواست این مشکل را حل کند و برای این منظور اعلام کرد که از امسال، دولت محصولات کشاورزان را به چندبرابر قیمت هر ساله، میخرد. اما روئسای سیاسی مناطق با ناظران کیفی دولت وارد معامله شدند و ناظران دولت، اغلب محصولات را از نظر کیفی رد میکردند و کشاورزان مجبور میشدند به قیمتی خیلی کمتر از قیمت اول، محصولشان را به رئیس سیاسی منطقه شان بفروشند. اینها هم بخشی از سود اضافی خود را با ناظران کیفی تقسیم میکردند. این تعامل بین ناظران دولت و دلالان سالها با موفقیت ادامه پیدا کرد.